مرا به خاطر آور...!

یک طرف خاطره ها یک طرف فاصله ها...!
مرا به خاطر آور...!

من ندانم که کی ام
من ندانم که چی ام
من فقط میدانم که.....
تویی شاه بیت غزل زندگی ام...!
اللهم عجل لولیک الفرج...!

منوی بلاگ
آخرین نظرات
نویسندگان

مرا به خاطر آور...!

یک طرف خاطره ها یک طرف فاصله ها...!





به نام لحظه ساز زندگی.

يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۹:۳۰ ب.ظ
بغض گلوم رو آزار میداد هوای دلم مه آلود شده بود آروم آروم آسمون چشمام بارونی شد صدایی همه ی وجود رو در آغوش گرفت و نوازش کرد صدای یکی از بچه های شبستان بود که می خوند...:

من چه اندازه دلم غمگین است

وچه اندازه دلم میخواهد

به خودم برگردم

دور از این وسوسه ها .دلهره ها...

دور از این آدم ها

به تماشای خودم بنشینم

وببینم که خدایی هم هست

که به اندوه بشر غمگین است

وبه رفتار بشر آگاه است

وای از این وسوسه ها...وای از این وسوسه هایی که به قانون خدا می پیچند

وای از این دلهره هایی که به عصیان بشر مربوطند

وای از این آدم ها که به غم های بشر میخندند

با عبور از ظلمات...به خودم برگشتم...وخدا را دیدم.

که چه اندازه به احساس بشر نزدیک است...!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۲/۳۱
آیینه دار لاله ها...!

نظرات  (۲)

بسم الله النور...
السلام علیکم...
این لفظ احساس هم نمیتواند نزدیک بودن را معنا کند...احساس بشر احساس است...و نزدیک بودن او(هو جل و اعلی) غیرقابل توصیف...
یا حق با حق تا حق...
دور از این وسوسه ها .دلهره ها...

دور از این آدم ها

به تماشای خودم بنشینم

وببینم که خدایی هم هست

که به اندوه بشر غمگین است از اینقسمت متنت خوشم آمد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی