دلش را غصه گرفت و آرام آرام شروع به گریه کرد وبارید....!
دوشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۰، ۰۱:۴۲ ب.ظ
نگاه منتظری هر لحظه به سوی آسمان روانه میشد گویی هنوز امیدی در دریای دلش موج میزد یک نگاه به آسمان.یک نگاه به زمین ترک خورده ی زیر پایش...گلی به زیبای نگاه خدا که دسته تقدیر او را در دل کویر جا داده بود و هر لحظه منتظر قطرات جانبخش باران بود و اما...در آسمان نگاه نوازشگر ابر سیه چهره بر گل زیبای کویر خیره مانده بود از غصه گلک کویری دلش را غصه گرفت و آرام آرام شروع به گریه کرد و بارید و آنگاه بود که صدای خنده و شادی گلک کویری آسمان را پر کرد...!
۹۰/۱۲/۰۸
وبلاگت خیلی خوشگل بود
به وبلاگ من و داداشمم میای؟
قول میدم پشیمون نشی
نظر هم بده در مورد مطالبم تا بیشتر خوشحال بشم
راستی تو پست 1 نمیشه نظر گذاشت تو پست 2 به بعد نظر بذار
اگه خواستی هم میتونی از قسمت تبادل لینک اتوماتیک باهامون تبادل لینک کنی
رو +1 گوشه صفحه هم یه کلیک بکنیا حتما!!
سمت چپ وبلاگ هست!
مر سی چهل پنجاه . . .
اینم آدرس :
http://b-a-shabestar.blogfa.com