خواب زمستانی یا بیداری زمستانی...؟
جناب دوست (؟) برایمان نظری گذاشتند و فرمودند :
که به علت سکوت طولانی گویا به خواب زمستانی فرو رفته ام و امر کردند که بهتر است از خواب بیدار شوم و وب هایم را به روز کنم
برایم جالب بود خـــــــــــــــــواب زمــــــــــــــــــــــستانی...
اینگونه اندیشه نکرده بودم این روزها و این مدت برایم بیداری بود تا خواب بهتر است بگویم بیـــــــــــــــــــــداری زمســـــــــــــــــتانی...!
بگذریم...
کوتاه نوشت بهمن ماه :
1) این روزها هر روزش برایم یک دنیا بود روزهایم بوی خدا می داد...!
2) با وجود مشکلات نازل شده امتحانات را به قول دوستان پاسیدیم و برای ترم بعد 19 واحد از نوع لاغر شدن های پایان ترم. شب بیداری های شب امتحان برگزیدیم به امید موفقیت...
3)حس عمه شدن هم به احساسات نابمان اضافه شده و همچنان برای آمدنش لحظه شماری میکنیم...!
4)روزهایم کمی بوی سردرگمی هم می داد و هوا همچنان همانگونه اس البت سپردمش دسته خدا و امام زمانم...!
5) از فردا کلاس هایم شروع میشود از 8 صبح تا 5 عصر...خدا به خیر کند...!
ملــــــــــــــــــــــــــــــــــــتمس دعایم...!
انشالله از این پس سعی میکنم بیشتر دست به صفحه کلید بزنم و بنگارم ...!
یا زهرای مرضیه (س)
بعضی اوقات تلنگر نیاز است و حالا چه از طرف یک آشنا باشد یا غریبه ...
دوست بی نام یا با نام ...
فرقی ندارد ...
آروزی موفقیت برای عمه ای که روزاش عطر خدا میده ، بوی سر در گمی رو نابود می کنه تا بتونه موفق بشه توو درسایی که فکر میکنه تعداد واحد هاش زیاده ...
به وسعت تمام مهربانی ها به یادت خواهم ماند ...
و مابقی عاشقانه ها را خود بخوان ...
التماس دعا ...
التماس دعای فرج